از اینکه چوپان با همکاری بانو:) که واقعا هم بانوی لبخنده، تونسته بود سورپرایزم کنه.
باید مینوشتم که من فقط رفته بودم برای شرکت تو سمینار همراهیش کنم اما اون تو یه شهر دور بدون اینکه هیچجوری انتظارش رو داشته باشم برام تولد گرفت
باعث شد دوست قدیمی وبلاگیم رو ببینم، بدون اینکه خودم قصدش رو داشته باشم باعث این اتفاق هیجانانگیز شد، هرگز تصور نمیکردم یه روزی جز خونهی پریسا بتونم شب جایی بمونم، آخه من هیچوقت شب خونهی کسی نموندم.
اون شل ما آقای دکتر همشهریمونو بیرون کردیم و سه دوست مجازی حقیقی شده در کنار هم خوابیدیم.
مریم نبود و هنوز حسرت دیدنش به دلمه:دی
میدونم اگه بود اون شب هیجان انگیز که یک ماه و نیم ازش میگذره از اینم هیجانانگیزتر میشد. خدایا شکرت. شکرت برای همهی آدمای بینظیر دور و برم
درباره این سایت